کد مطلب:5444 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

علامات و مزایای شب با برکت و پر میمنت ولادت پیامبر
1. سیر ابلیس لعین و تمام شیاطین، از عروج به فلك منقطع گردید.

2. كاهنان از همراه او جدا و دور افتادند و اخبار غیب موقوف شد و كردار سحره علم قیافه محو شد.

3. چهارده كنگره از ایوان كسری افتاد و طاق ایوان شكافته شد.

4. آتشكده فارس كه دو هزار سال قبل از آن روشن بود، خاموش شد.

5. دریاچه ساوه خشك شد.

6. در آن شب، آثار عجیب و غریب در آسمان پدیدار بود.

برده بوصیری چنین سروده است:

ولادتش پاكی عنصر و نژاد او آشكار است، چه نیكوست آغاز و چه نیكوست پایان و انجام او [1] .

روز ولادت او روزی است كه ایرانیان (با آن شكستی كه طاق كسری برداشت) به فراست دریافتند كه بدبختی و عقوبت كارهایشان بر آنان نازل شده است [2] .

طاق ایوان كسری (شب ولادت حضرت رسالت) شكافته شد، هم چون اجتماع لشكر كسری و اهل دولت او كه هرگز جمع نشدند و انضمام و التیام نیافتند. (به عبارت دیگر چون حضرت صلی الله علیه وآله تولد یافت اصحاب كسری كه كافر و بت پرست بودند، همه متفرّق گشتند و ایوان كسری متلاشی و ویران شد) [3] .شعله آتش آتشكده فارس كه از قدیم الایام برافروخته بود، از اندوهی كه بر افتادن ایوان كسری داشت به یك باره فرو مرد، و دریاچه ساوه نیز از آن جهت به زمین فرو رفت و خشك شد [4] . وقتی كه آب ساوه فرو رفت آن را اندوهگین كرد و شخصی كه به هنگام تشنگی با خشم و غضب وارد این دریاچه می شد، بازگردانده شد [5] .

گویی كه تری آن آب در آتش نفوذ كرده است و از سوی دیگر، گویی كه آب ناشی از آن آتش، شعله ور شده است [6] .

جنیان فریاد برمی آوردند ولی انوار وجود او (پیامبرصلی الله علیه وآله) ساطع است و حق هم چنان، هم از جهت (باطن) معنا و هم از نظر (ظاهر) سخن، واضح و آشكار می شود [7] .

كور و كر شدند و لذا حاضر به شنیدن بشارت هایی كه داده شده بود نبودند و آن ابر برق دار هشدار دهنده را دنبال نكردند كه كجا برق می زند و كجا می بارد [8] .

بعد از این كه كاهنان اقوام به آن ها خبر دادند كه دین كج آن ها راست نمی شود و برپا نخواهد ماند [9] . و بعد از این كه با چشم خود، این ستارگان را دیدند كه در افق فرود می آمدند، مانند آن چه از بت ها در بتكده ها دیدند كه فرو افتادند [10] .

تا بدان جا كه از راه وحی، شكست خورده ای از شیطان ها دنبال شكست خورده ای دیگر می كرد [11] .

آن ها (جنیان) هم چون شجاعان ابرهه فرار كردند یا مانند آن سپاهیانی [12] هستند كه از دو دست مبارك پیامبرصلی الله علیه وآله سنگ ریزه به سوی آن ها افكنده شد و فرار كردند [13] .

4: «كَمَا نَصَبَ لأَمْرِكَ نَفْسَهُ»

چرا كه برای انجام دادن فرمان تو، جان خویش را به سختی انداخت.


[1] انّ مولده أظهر طيب عنصره و اصالته و ما أطيب ابتداء حياته صلي الله عليه وآله و اختتامها:

اَبانَ مَولِدُهُ عَنْ طَيبِ عُنْصُرِه يَا طِيبَ مُبْتَداءٍ مِنْهُ وَ مُخْتَتَم.

[2] يوم ولادته صلي الله عليه وآله يوم تعرّف فيه الفرس بظن الصائب أنّهم قد هُدِّدوا بحلول (بإتيان) شدّة الفقر والنقم: يومٌ تَفَرَّسَ فيهِ الفُرْسُ أَنَّهُم قَد اُنْذِرُوا بِحُلول البُؤسِ والنِّقَمِ.

[3] و بات ايوان كسري و هو منصدع غير ملتئم كشمل أصحاب كسري:

وَ بَاتَ إيوانُ كِسرَي وَ هُوَ مُنْصَدعٌ كَشَمْلِ أصْحابِ كِسرَي غَيْرُ مُلتَئِمِ.

[4] انّ نار المجوس خمدت و سكنت لهبها بسبب الأسف الشديد و كذلك بحيرة الساوة قد تغيّرت و جفّ ماءها:

والنّارُ خامِدةُ الانفاسِ مِن أسَفٍ عَليهِ والنَّهْرُ ساهِي العَيْنِ مِنْ سَدَمِ.

[5] عند ما جفّ ماء ساوة أحزنه والذي يرد البحيرة بالغيظ عطشاناً، رُدّ :

سَاءَ ساوَةً أن غاضَتْ بُحَيْرَتُها و رُدَّ واردُها بالغَيظِ حينَ ظَمِي.

[6] يشير إلي خمود نار المجوس من جانب و الي غيض بحيرة ساوة من جانب آخر بسبب الحزن الشديد و يقول: كانّ بلل الماء يسري الي النار و من جانب آخر كانَّ الماء ابتلي واصيبَ بالاشتعال والالتهاب:

كانّ بالنَّارِ ما بِالماء مِن بَلَل حُزناً و بالماء ما بِالنَّار مِنْ ضَرَمِ.

[7] انّ الجنّ والشياطين يصرخون ولكن انوار رسول الله صلي الله عليه وآله ساطعة و متلالئة والحق يظهر و يبدو من جهة (باطن) معناه و (ظاهر) كلامه:

والجِنُّ تَهْتِفُ والانوارُ ساطِعَةٌ الحَقُّ يَظْهَرُ مِنْ مَعْنَيً و مِن كَلِمِ.

[8] يقول الشاعر: ان الجن والشياطين عموا و صمّوا و علي هذا لم يقبلوا ان تسمعوا البشائر و أخبار ظهور الرسول صلي الله عليه وآله و لم يقبلوا أن ينظروا اليه ين يتّجه هذه السحابة (اي الرسول الاكرم صلي الله عليه وآله) و أين يمطر (هذه كناية عن عدم الاستماع الي قول النبي صلي الله عليه وآله و عدم الالتفات الي كلامه صلي الله عليه وآله:

عَمُوا و صَمّوا فاعلانُ البَشائر لَمْ تُسْمَع و بارِقَةٌ الإنذارِ لَمْ تُشَمِ.

[9] بعد ما انَّ كهَان الاقوام و منجّميهم أخبروا بأن دينهم المعوج لم يستقم:

مِنْ بَعْدِ ما أَخْبَرَ الاقوامَ كاهِنُهُم بأنَّ دينَهُمُ المُعْوَجَّ لَمْ يَقُمِ.

[10] و بعد معاينتهم الشهب المنورةومشاهدتهم الانجم الظاهرة التي انقضت من الاعلي الي الاسفل كما سقطت الاصنام في المعابد:

و بعدَ ما عَايَنوا في الاُفقِ مِن شُهُبٍ مُنقَضَّةٍ وَفْقَ ما في الارض مِن صَنَمِ.

[11] حتّي اصبح منهزم من الشياطين يتبع منهزماً آخر منهم بسبب الوحي الالهي:

حتَّي غَدا عن طريق الْوَحي مُنْهَزِمٌ مِنَ الشياطينِ يَقْفُو اِثرَ مُنْهَزِمِ.

[12] اشاره به جنگ بدر.

[13] الشاعر يشبه الشياطين المنهزمون بابطال ابرهة) هؤلاء الشيطاطين المنهزمون فرّوا و هربوا مثل أبطال أبرهة و هؤلاء مثل عسكر أو لشكرٍ رمي بالحصي والحجر الصغير من كفّي رسول الله صلي الله عليه وآله:

كانَّهم هَرَباً أبطالُ أبرَهَةٍ أو عَسكرٌ بالحَصَي مِن راحَتَيْهِ رُمِي.